حمید حقشناس جانباز عزیزی است که از سال ۶۷ از ناحیه گردن دچار قطع نخاع شده و مادر نازنیناش از این دردانهی استوار پرستاری میکند.
مادرِ مرد پروری که اسطوره اخلاص، وفا و ایستادگی است و آنچه از مصاحبت با او یافتم، عظمتی بود در وجود مادرانهاش که کوه در برابرش خاکسار بود.
حمید آقا، از فرسودگی تخت و ویلچرش که خاص جانبازان قطع نخاعی گردنی است گله داشت.
میگفت آخرین بار از صدقه سر قطع نخاع شدن سعید حجاریان، تعدادی تشک وارد کردهاند و قبل و بعد از آن به بهانه تحریم وارد نشده.
تشک، تنها اسباب زندگی او و ویلچر تنها وسیله هواخوری به بهانه مسجد و نماز جماعت است.
قول دادم از زیر سنگ هم شده برایش فراهم کنم. تشکر کرد و تعارف.
وقتی کاتالوگ تشکها و ویلچرها را از آلمان گرفتم و به او دادم تا انتخاب کند، با دیدن قیمتها، گفت: نمیخواهم، جان من ارزش اینهمه هزینه برای بیتالمال را ندارد.
سمبل و آبروی جامعه ایثارگری این مردان مرد و اسطورههای اخلاص و صبر اند.
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
وَالْعَصْر ﴿۱﴾
سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل]
إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسرٍ ﴿۲﴾
كه واقعا انسان دستخوش زيان است
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْر ﴿۳﴾
مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كردهاند
آنقدر شاکر نعمت انقلاب بود، آنقدر سپاسگزار مادر بود، آنقدر خیرخواه مردم بود و آنقدر آنقدر آنقدر … که گریزی جز سر تسلیم در برابر این عظمت نبود.